نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تا آمدم بگم تابانتر از خورشید نیست وقتی چشمان تو را دیدم منصرف شدم

تا آمدم بگم دریا بسیار پهناور است وقتی دل عاشق تو را دیدم  منصرف شدم

تا آمدم بگم زندگی زیباست تو را دیدم زندگی زیباتر شد .

تا آمدم بگویم ((من)) وقتی تو را دیدم ((ما)) جایگزین کلامم شد. 

اگر ابرها باریدن را فراموش کنند ،اگر چشمها گریستن را فراموش کنند ، اگر لبها خندیدن را فراموش کنند ،اگر قلبها دوست داشتن را فراموش کنند ،من هرگز تو را فراموش نمیکنم .روزی تو را فراموش میکنم که مرگم فرا رسد!

گویند در آسمان فرشتگانی بودند که سرنوشت آدمیان را با جوهر  طلایی و قلم نقره ای بر پیشانی شان مینوشتند .نوبت به ما که رسید جوهر  طلایی ریخت و قلم نقره ای شکست ،برای ما با ذغال سیاه نوشتند.

تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها ،نشانده ای مرا اکنون به زرورقی ز عاجها و زابرها و ز بلورها . مرا ببر امید دلنواز من ، ببر به شهر شعرها و شورها .

اگر دوستیها و ناکامیها دلم را سوزنده و اشکم را جاری سازند ، اگر پیچ و تاب زندگی مرا به قعر دریای یاس و نا امیدی پرتاب کنند ،اگر مرا مانند بلبلی در قفس زندانی نموده و از دیدن عشقم باز داراند ،باز دست از دوستی و محبت تو نخواهم کشید و همیشه دوستت خواهم داشت.

شب مستی را بهانه کردم تا صبح گریستم             تا کسی نداند من عاشق کیستم

هرگز ندیدم بر لبی لبخنده زیبای تو را               هرگز نمیگیرد کسی در قلبم جای تو را

نمیدانی :بغضی گلویم را گرفته که مهیب ترین رعد و برق ها و سخت ترین باران ها هم نمی توانند آن را بشکنند ،امّا تو ای زیبای  من با کوچکترین تلنگر چشمانت آن را شکستی و سیلی عظیم بر روی گونه های داغم جاری ساختی. امید اینکه هیچ وقت گلهای عشق و محبت در قلبمان پژمرده نگردد.

سرزمین دلم سالها بر اثر جفای روزگار غریب و سرد به سرزمین یخ زده تبدیل شده بود تا اینکه وجود گرما بخش تو با آن نگاه پر امید ، جوانه های سبز امید را در دلم کاشت و اینک دلم یکپارچه سبز است و این سبزی را مدیون آفتاب مهربانی توست که بر ناکجاآباد دلم تابیدی و سیراب از هر مهربانی کردی.کاش این نور مهرت هرگز به غروب ننشیند

از کجاا آغاز کنم ؟بیان عشقی که گویای یک عشق و عظمت آن باشد .قصه ی عشقی را که از دریا کهنسالتر و از اقیانوس ژرف تر و از آسمان زیباتر.

 از کجاا بنویسم ؟

داستان شیرین دوستی ای را که مالامال صداقت است و اکنون به سپیدی اشک،اشکی چون شمع ،شمعی چو نور، نوری چون ماه ، ماهی چون تو است.


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 14:19 | |







راحــــــــــت بگـــم عزیزم ...

حســـــرت چیزی نیســـت که من بخورم...

حســـــرت چیزیه که من بـــــــــــــــه دلـــــت می ذارم !


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 14:2 | |







رفته ای ؟؟؟

بعضی ها بهش میگن قسمت .

اما ...

من تازگیها بهش میگم به درک ....


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 13:59 | |







اینم یه اهنگ دیگه از مجید به نام بی انصاف 

اگر غم هات و از یادت نبردم

ولیکن پا به پات غصه خوردم

اگر به قول تو هیچی نداشتم

واست از مهربونی کم نذاشتم

 

اگر واسه تو دل گرمی نبودم

ولی در حد سرگرمی که بودم

بی انصافی نکن تقلید کردی

من و از زنده بودن سیر کردی

 

ولی باز به تو حسی خاص دارم

عزیزم خب منم احساس دارم

از عشقت میرم و توتار و پودم

من و برگردون اون جایی که بودم

من و برگردون اون جایی که بودم

 

 

پیشم بودی ولی مغرور بودی

بهت نزدیک بودم,دور بودی

ستاره بودی اما توی شب هام

همیشه سرد و سوت و کور بودی

همیشه سرد و سوت و کور بودی

 

 

بلاهایی سرم اوردی اما

بگو من کی شکایت کرده بودم؟

بیا برگرد همون جایی که رفتی

به بی مهریتم عادت کرده بودم

 

کی مثل من کنارت پابه پا بود؟

کی با خوب و بد تو زندگی کرد؟

چقد آسون تو رفتی و ندیدی

یکی پشت سرت خون گریه میکرد

یکی پشت سرت خون گریه میکرد


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 10:25 | |







اهنگ مجید خراطها خیلی قشنگه حتما بخونش شکستی بالمو

 

 

هر چقدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم

تو همش راحتو رفتی من همش راه اومدم

تا به سختی ها رسیدی خودتو باختی چرا؟

اگه دوریم دغدغه ات بود دورم انداختی چرا؟

هرکاری کردم به چشمت اصلا نیومد 

ببخش عزیزم که همین ازم بر اومد

چی شد اون حس زلالت 

اون دل ساده و صاف

لااقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف

من دلم قد یه دریاست

طاقتم خیلی کم

نگیر دستاشو اقلا پیشم انقد محکم

تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی

تو کنار کشیدی اما کاش کنار میومدی

به هر دری زدم که تو آرووم بگیری

حالا که خوبه همه چی تو داری میری

اگرچه رفتی عزیزم با عشق تازه

ولیکن این در رو به تو همیشه باره

یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی

یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی

تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو

تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو

 


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 10:22 | |








دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 10:11 | |







عاشق برای بدست آوردن آن کسی که

 

متعلق به دیگریست دو راه بیشتر نداره!

 

مبارزه،صبر و در نهایت سوختن

جلوترنیا....

خاکستری میشوی....

اینجادلی راسوزانده اند....


برای ما همین کافیست...

اگرروزی بدین خط و بدین دفتر نظردوزی

بخندی و به دل گویی

کجایی یار دیروزی......

برای ما همین کافیست....


به شاد بودنت خوشم

و حتی به زخم زبانهايت !

كه عشق هيچ وقت چيزی جز اين نبوده

باور كن !

. . .

هر چند می دانم باورت نمی شود !

كسی كه مهربانی نگاهت را

با دنيا عوض نمی كند

هنوز هيچ چيز نشده . . .

دلتنگت شده ! !‌ !

از همين درختی كه دوباره سبز شده است

از همين خورشيدی كه مهربان تر شده

و از همين بارانی كه گاه و بيگاه می بارد

می شود فهميد ،

خدا هنوز هم حواسش به ما هست !

آرزوی محالی نيست

كه عشق ، همچون گل های مريم

بی هيچ محدوديتی

عطرش را در سراسر زندگيمان پراكنده سازد


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 11:38 | |







ببین هیچی نگو

فقط یه دقیقه بیا بشین اینجا

کنارم

دلتنگم

همین....

 


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 11:23 | |







گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه می دانم چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

 

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

نگاه کردم به چشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

 

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لب هایم هوس ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

 

فرو خواندم به گوشش قصه ی عشق:

ترا می خواهم ای جانانه من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

ترا ای عشق دیوانه ی من

 

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

بروی سینه اش مستانه لرزید

 

گنه کردم گناهی پر ز لذت

در آغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بو


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 11:23 | |







رد دارد! خیلی هم درد دارد، باور کن!
از آن دردهایی که شب تا صبح، از فرط حسرت‏پیچه، خم و راست می‏شوی و محکوم به سکوتی! آن هم سکوتی ابدی با لب‏هایی خاموش که تنها برای بلعیدن هوای روزهای نیامده باز و بسته می‏شود... روزهایی که به سیاهی‏اش ایمان داری و به سپیدی صبح صادق‏اش امید... و تو در کشاکش همیشه‏گی سیاهی و سپیدی، بی رنگی را ترجیح می‏دهی که خود منشا تمام رنگ‏هاست!
شاید اگر آن روزها هم، رنگ بی‏رنگی را بر طرح تابلوی دل می‏پاشیدی، این روزها طراح معروفی می‏شدی*!
آن روزهایی که رفته‏اند و دیگر باز نمی‏گردند، حتا در خواب!
درد دارد! باور کن درد دارد!

 


* هر چه هست از قامت ناساز بی‏اندام ماست/ ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست!


[+] نوشته شده توسط هستی و علی در 11:23 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد